• خطبه ها
  • در نكوهش اهل كوفه
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

در نكوهش اهل كوفه

« 102»

(29) (و من خطبة له (عليه ‏السلام))

أَيُّهَا النَّاسُ الْمُجْتَمِعَةُ أَبْدَانُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ كَلَامُكُمْ يُوهِي الصُّمَّ الصِّلَابَ وَ فِعْلُكُمْ يُطْمِعُ فِيكُمُ الْأَعْدَاءَ تَقُولُونَ فِي الْمَجَالِسِ كَيْتَ وَ كَيْتَ فَإِذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ حِيدِي‏

« 103»

حَيَادِ مَا عَزَّتْ دَعْوَةُ مَنْ دَعَاكُمْ وَ لَا اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاكُمْ أَعَالِيلُ بِأَضَالِيلَ دِفَاعَ ذِي الدَّيْنِ الْمَطُولِ لَا يَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ وَ لَا يُدْرَكُ الْحَقُّ إِلَّا بِالْجِدِّ أَيَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِكُمْ تَمْنَعُونَ وَ مَعَ أَيِّ إِمَامٍ بَعْدِي تُقَاتِلُونَ الْمَغْرُورُ وَ اللَّهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ وَ مَنْ فَازَ بِكُمْ فَقَدْ فَازَ وَ اللَّهِ بِالسَّهْمِ الْأَخْيَبِ وَ مَنْ رَمَى بِكُمْ فَقَدْ رَمَى بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ لَا أُصَدِّقُ قَوْلَكُمْ وَ لَا أَطْمَعُ فِي نَصْرِكُمْ وَ لَا أُوعِدُ الْعَدُوَّ بِكُمْ مَا بَالُكُمْ مَا دَوَاؤُكُمْ مَا طِبُّكُمْ الْقَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُكُمْ أَ قَوْلًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ غَفْلةً مِنْ غَيْرِ وَرَعٍ وَ طَمَعاً فِي غَيْرِ حَقٍّ .


ص103

29-  از خطبه‏هاى آن حضرت عليه السّلام است (در توبيخ و سرزنش اصحاب خود از جهت مسامحه و سهل انگارى در جنگيدن با دشمن):

 (1) اى مردمى كه بدنهايشان جمع و انديشه‏ها و آرزوهايشان مختلف است، سخنان شما (لاف و گزافتان) سنگهاى سخت را نرم مى‏گرداند، و كار شما (كه در خانه نشسته براى جنگيدن با دشمن حاضر نيستيد) دشمنان را در شما بطمع مى‏اندازد (كه آنچه داريد بتصرّف در آورده بر شما دست يابند) (2) در مجالس (كه دور هم نشسته‏ايد) چنين و چنان مى‏گوئيد (لاف زده و گزاف بسيار گفته اظهار دليرى و مردانگى مى‏نماييد) و چون وقت جنگيدن با دشمن پيش آيد مى‏گوئيد: حيدى حياد يعنى اى جنگ از ما دور شو (جمله حيدى حياد مثلى است كه عرب در وقت فرار از دشمن به زبان مى‏آورد) (3) دعوت كسيكه شما را (به نصرت و يارى خود) خواند پذيرفته نشد (زيرا او را يارى نكرديد) كسيكه در باره شما زحمت و رنج كشيد دل او راحتى و آسايش نيافت، عذرها و بهانه‏ها (ى شما براى نرفتن بجهاد و نجنگيدن با دشمن درست نيست و سبب) ضلالت و گمراهى است مانند بدهكارى كه بدهى خود را (بدون عذر) بتأخير اندازد (چون‏

 ص104

نمى‏خواهد وامش را اداء كند بهانه پيش آرد و امروز و فردا گويد، شما هم چون نمى‏خواهيد بجهاد برويد بهانه‏هاى نادرست پيش آورده امروز و فردا مى‏گوئيد و بر اثر اين مسامحه خود را ذليل و خوار مى‏گردانيد و) (4) ذليل و ترسنده نمى‏تواند از ظلم و ستمى (كه بر او وارد ميشود) مانع گردد، و حقّ (و آسايش براى هيچ قومى) بدست نمى‏آيد مگر به تلاش و كوشش (پس با اينكه در خانه نشسته بجهاد نمى‏رويد تا دشمن را مغلوب و سركوب گردانيد آسايش و آسودگى خواستن خطاء است) (5) كدام خانه (ديارى) را بعد از خانه خود (از تصرّف و خرابى دشمن) باز مى‏داريد (در موقعى كه شما را از خانهايتان بيرون نمودند) و با كدام امام و اميرى بعد از من بجهاد مى‏رويد (كه دشمن را از خود دور نمائيد) (6) سوگند بخدا فريب خورده كسى است كه شما او را فريب داده‏ايد (زيرا شما امير خود را به نصرت و يارى وعده داده وقتى كه با دشمن روبرو شد از او پشت گردانيده براى كارزار بهانه پيش آوريد) و كسيكه بكمك و همراهى شما رستگار شد (به دشمن غلبه پيدا نمود) سوگند بخدا (مانند كسى است كه در تير اندازى با شرط) رستگار شده به تيرى كه (از همه تيرهايى كه براى قمار تعيين شده) بى نصيب‏تر (پر خسارت‏تر) است، و كسيكه بكمك شما تير اندازد (بجانب دشمن و بخواهد از ظلم و تعدّى او جلوگيرى نمايد) پس به تير سر شكسته بى پيكان تير انداخته (و چنين تيرى اگر به نشان هم برسد كارگر نخواهد بود و شما هم اگر به دشمن دست يابيد بر اثر ترس و بيمى كه داريد نمى‏توانيد از پيش روى او ممانعت نمائيد) (7) سوگند بخدا صبح كردم در حالتى كه گفتار (عهد و پيمان) شما را باور ننموده به همراهى شما طمع ندارم، و دشمن (معاويه و اصحابش) را به مساعدت شما بيم نمى‏دهم (زيرا بى وفائى و بد قولى شما بر من و دشمن آشكار گرديده است) (8) چگونه است حال شما (كه هر چه شما را بجنگ با دشمن ترغيب ميكنم سهل انگارى مى‏نماييد) چيست داروى درد شما (تا آماده سازم) بچه چيز علاج مى‏پذيريد (تا چاره كنم) دشمنان مردمانى هستند مانند شما (چرا شما مانند آنها نيستيد و از آنان بدل خود خوف و ترس راه داده‏ايد) (9) آيا مى‏گوئيد گفتارى را كه نمى‏دانيد و اعتقاد بآن نداريد (براى رفتن بجهاد با يكديگر مى‏گوئيد: چنين و چنان خواهيم كرد در صورتيكه اصلا اراده جنگيدن با دشمن نداريد) و آيا در دورى از معاصى غفلت داريد (پس بيدار شويد) آيا در غير حقّ طمع داريد (در راه باطل و نافرمانى خدا و رسول و امام بر حقّ سودى تصوّر مى‏كنيد نه چنين است، بلكه طمع نفع بردن از راه باطل و غفلت در معاصى و گفتار بدون علم و اعتقاد سبب بدبختى و بيچارگى در دنيا و آخرت است).